حکومت دینی از تجربۀ اسلام گرایی تا آزمون های تازۀ پسا اسلام گرایی
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

 

 

قسمت سوم

دورۀ اسلام گرایی بیشتر آرمان گرا است تا واقع گرا، این رویکرد سبب شده تا با واقعیت های عینی جامعه برخورد غیرواقعی و قشری نمایند. با پناه بردن با تحلیل های آرمان گرایانه به نحوی فرار از واقعیت ها نموده و واقعیت گریزی ها سبب شده تا از  جوامع خود تجرید شده و منزوی شوند. واقعیت گریزی مفرط اهداف واقعی آنان را برای به تجربه گرفتن یک حکومت دینی بصورت جدی زیر سوال برده است . نه تنها این که انکار از واقعیت ها سبب پشت پازدن به گزینه  های شایسته سالاری گردید؛ بلکه به نحوی با ارزش های مردم سالاری درگیر گردید . د رحالیکه اصل شایسته سالاری ارکان نیرومند یک حکومت دینی و غیر دینی را تشکیل میدهد. کم بها دادن به اصل شایسته سالاری و تمرکز به جاذبه های آرمان گرایانه سبب شد تا نیرو های متفکر و واقعیت گرا از رهبری و صفوف اسلام گرایان بیرون شدند و جای آنان را افراد احساساتی، ناآگاه و معامله گر پر نمود. این روند لطمۀ خطرناکی بر گروه های اسلام گرا وارد کرد. چنانکه امروز در سراسر جهان از افریقا تا آسیا نوعی حرکت های افراطی اسلام گرا نهضت های اسلامی را تهدید کرده و سبب کم رنگی حضور افراد و متفکر در میان گروه های مذکور گردیده است. فرار مغز های متفکر در میان این گروه ها شدت یافته واکثر آنها از نداشتن نیرو های متفکر، بالنده و واقعیت گرا رنج می برد.  این کمبودی گروه های اسلام گرا را نه تنها به فقر ایده ئولوژیک مبتلا کرده؛ بلکه از این هم بدتر بخشی از این گروه ها را پرتگاۀ گرایش های قومی، زبانی و سمتی سقوط داده است. فقر ایده ئولوژیک آنان را به بن بست فکری حتا در حوزۀ ایده ئولوژیک قرار داده و در تنگنای قبض شریعت افگنده است که یارای بسط و توسعۀ شریعت را نیز از آنان گرفته است. عوامل فوق سبب شده تا امروز گروه های اسلام گرای دیروزی در افغانستان بصورت ناشیانه و جبری به دامن قومیت، سمت و زبان سقوط کنند. واقعیت گرایی های افراطی در میان اسلام گراها سبب شده که حتا با اشتراک در پروسه های انتخاباتی ریاست جمهوری و پارلمانی در شماری کشور ها مانند پاکستان برگ برنده را در دست نداشه باشند. از این رو اسلام گرا ها از روند حکومت سازی بدور مانده اند. از سویی هم فقرایده ئولوژیک سبب شد تا شماری به نام روحانی و عالم دین خود را به مثابۀ صاحبان دین بر مردم تحمیل کنند و خود را حتا نایب خدا در زمین حساب کنند. در حالیکه قرآن کریم در آیت:"ان اکرمکم عندالله اتقی کم" معیار و بزرگی انسان را در تقوا و پرهیز گار و وقایه از گناه عنوان کرده است و اجماع امت را در تدام آن سازنده و خوانده است . آیت مذکور در ضمن تاکید خاصی به روحانی و غیر روحانی نداشته و تنها بر تقوا،  آگاهی و درایت تاکید دارد. این ارزش ها را در هر انسانی فارغ از رنگ و نژاد و روحانیت سراغ می نماید. از سویی هم در اصل شورایی، اجتهاد را امری حتمی دانسته و بدین وسیله دین را با سایر قوانین آشتی بدهد و با رعایت قوانین مدنی پایگاۀ دین را در حکومت دینی تقویت ببخشد. اسلام گرا ها با تکیه بر تفسیر های ایده ئولوژیک از دین از ابعاد جهانی دین چشم پوشی کردند و حتا زمینه های رشد و بالنده گی ارزش های پایای دین را در جامعه خشک گردانیدند . با تکیه بر مسند ایده ئولوژی از فربهی دین کاستند و به عکس هر روز لاغر ترش کردند. از این رو  اسلام گرا ها نه تنها به فقر شدید تیوریک در عرصۀ ایده ئولوژی دچار اند؛ بلکه از این هم بیشتر به نوعی فقر دینی مبتلا بوده و با تعبیر های ایده ئولوژیک و غیر واقعی از آیات الهی سرنوشت دین و دینداران را به ابهام کشانیدند.

در نتیجه دین و حکومت دینی را قربانی ایده آل های کاملا ایده ئولوژیک خود نمودند و نه تنها از فاصله میان حکومت دینی و غیر دینی چیزی نکاستند؛ بلکه این فاصله را به کابوسی آشتی ناپذیر مبدل کردند. این نافهمی حتا سازش میان دین و حکومت مردم سالار را از میان برد. به این ترتیب با ضربه زدن به وجهۀ واقعی دین نه تنها دین را در اسارت ایده آل های خود ساختۀ خویش اسیر گردانیدند؛ بلکه تفکر دینی را محدود به حلقۀ خاص روحانیت گردانیدند و حاکمیت فکری روحانیت مرتجع و تمامیت خواه را فراتر از ارزش های دینی مردم سالار به نحوی بر توده های بزرگ مسلمان لازمی نیز پنداشتند. فتوا های اسلام سوز و جهان سوز اسلام گرایان حاکی از آشتی ناپذیری های دردناکی است که جهان اسلام را به سراشیب اسفناک  فتور و رکود فکری و فرهنگی سوق داده است. این رویکرد اسلام گرایان درز بزرگی میان آنان بوجود آورده است. از این رو شماری ها به  گرایش های قومی و زبانی ، شماری ها به گرایش های افراطی تیپ  طالبانی و القاعده و شماری ها هم با گرایش های بینابین رو آوردند. تمام این ها از داشتن توانایی ها برای ساختن حکومت دینی و مردم سالار رنج برده و فرسنگ ها از آن بدور مانده اند. این گروه ها در فاصلۀ یک قرن مبارزاتی شان نتوانستند یک تجربۀ نمادین از حکومت مردم سالار دینی را به نمایش یگذاند تا نمونه و سرمشقی برای سایر گروه های اسلام گرا باشد. هرچند دست یابی به چنین تجربه در جهان کنونی که هر روز روابط اقتصادی و سیاسی پیچیده تر می شود و پیشرفت فناوری ها و انفجار اطلاعات جهان را لحظه به لحظه تجدید می نماید؛ اما با این هم اسلام گرا ها حتا از گام های ابتدایی برای به تجربه گرفتن یک حکومت نمادین دینی که  دست کم برای اکثریت قابل قبول باشد کوتاه آمدند.

از آنچه گفته آمد، برمی آید که کمبودی ها، ایده ئولوژیک گرایی های مفرط، افراطیت، ظاهر اندیشی، قشریت، واقعیت گریزی، ادله براندازی ها، جناح گرایی ها، لجاجت ها و منیت و خودخواهی سبب شد تا جریان اسلام گرایی قرن نوزدهم تا بیستم وارد تحول جدید گردید که در نتیجه سبب ایجاد نوعی انشعاب در میان اسلام گرا ها گردید که به شاخۀ انشعابی آن می توان، پسااسلام گرایی  می توان گفت . حرکت تازه از واقعیت گریزی ها احتراز نمود و به عکس بیشتر به واقعیت عینی جامعۀ شان تمرکز کردند و راهکار های تازۀ فکری را بر مبنای واقعیت های عینی جوامع شان ارایه کرده و فعالیت های شان را بر بنیاد آن عیار نمودند. این جریان قبل از همه به رویکرد های ایده ئولوژیک بدرود گفتند و تفکر ایده ئولوژیک را تخدیر کنندۀ دین عنوان کردند؛ زیرا تمسک جستن به ایده ئولوژی بر فاصله میان اسلام گرا ها و توده ها افزود؛ از این رو به شدت از روی آوردن به آن احتراز نمودند. برای رسیدن به هدف حکومت دینی مردم سالار، آمیزش با دینداران را فراتر از اسیر شدن در اسارت ایده ئولوژی تلقی کردند. جراین اخیر دریافت که یکی از عوامل کاستی اسلام گرایی نوعی فقر تیوریک است که نتوانستند بر مبنای اصول های پایدار دین تیوری های سازنده و مردم سالار را برای ساختن یک حکومت نمادین دینی ارایه کنند. برای ارایۀ تیوری های جدید به قرائت تازه روی آوردند تا بن بست های موجود را از فرا راۀ خویش بردارند. هرچند برداشتن بن بست ها برای شان امری ساده نبود و اما با قبول قربانی ها توانستند، با یک جهش فصل جدیدی از تفکر دینی را به استقبال بگیرند؛ زیرا مشارکت فعال سیاسی در یک نظام لاییک و پیروز بدر آمدن از آزمون های دشوار مبارزات انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی برای گروۀ  پسا اسلام گرای حزب توسعه و عدالت ترکیه امری ساده نبود و نیست . آنهم در کشوری که قانون اساسی خط درشت به گونۀ قرمز را میان دین و حکومت کشیده است که عبور از خط برای حزب اردوغان امری ممتنع است؛ زیرا وارد شدن یک جریان اسلام گرا بحیث یک نیروی فعال و رقیب تمامی گروه های لاییک،  لیبرال و تکنوکرات در کشوری مانند ترکیه خیلی حساسیت برانگیز و دشوار به نظر می  رسید و اما نجم الدین اربکان فقید و یارانش مانند اردوغان و عبدالله گل توانستند،از دیوار های آهنین حکومت لاییک ترکیه عبور کنند و حکومت جدیدی را برای رسیدن به یک حکومت نمادین دینی مردم سالار به تجربه بگیرند. پس از سعی و تلاش های خستگی ناپذیر و قربانی های فراوان از لایه های تفکر ایده ئولوژیک عبور و با حوصلۀ تمام مرز های دشوار حکومت لاییک ترکیه را موفقانه پیمودند. با عبور از مرزهای حکومت غیر دینی خود را به مرز های حکومت نمادین مردم سالار دین نزدیک کرده و بر سکوی تفکر دینی فرا ایده ئولوژیک تمکین کردند. این موفقیت چنان برای اردوغان لذت بخش و چشم گیر است که اردوغان در سفرش به مصر برای رهبران اخوان گفت: حکومتی سکولار را برای مصر آرزو دارم . وی  همچنین گفته بود که از نظر او این موضوع تضادی با اسلام ندارد .(3) افکار اردغان از بسا جهات نزدیک به اندیشه های راشدالغنوشی است . چنانکه راشد ا با شبکهٔ العربیه در پاسخ سوالی گفت :  مردم آزاد هستند که دین خود را تغییر بدهند  وما با آزادی تغییر عقیده و دین در کشور خود مشکل نداریم . وی از اخوان المسلمین و سلفی های مصر خواست تا برای جلوگیری از حوادث دهه‌ٔ نود با لاییک ها و مسیحیان حکومت مشترک تشکیل بدهند.(4)رهبران اخوان با توجه به تجارب تلخ گذشته تلاش کردند تا صداقت خود را برای رفاۀ مردم مصر برای نظامیان نشان بدهد. محمد بدیع رهبر اخوان گفت که برای استقرار نظم و حاکمیت قانون  در مصر حاضر به همکاری با نظامیان مصر است .

هر چند این تجربۀ جدید برای پسااسلام گرایان ترک امری ساده نبود و نیست و اما ناگزیر اند تا از کوه و کتل های دشوار مبارزات مسالمت امیز برای ساختن حکومت نمادین مردم سالار عبور کنند و برای رسیدن به هدف نهایی آزمون های دشواررا پشت سر بگذارند. چنانکه حزب توسعه و عدالت ترکیه توانست تا آزمون های سختی را در قبال زندانی شدن رهبران و انحلال تشکیلاتی خود پشت سر نهاد. امروز به پیروزی های شایانی در ترکیه نایل آمده است. این حزب از ده سال بدین سو در ترکیه حکومت دارد و در دو دورۀ انتخاباتی اکثریت آرای مردم ترکیه را بدست آورد. در مدت حکمروایی این حزب ترکیه به پیشرفتهای شایانی نایل آمده و امروز ترکیه در شمار سومین اقتصاد در سطح کشور های آسیایی و ششمین(شانزدهمین) اقتصاد در سطح جهان است. این همه پیشرفت ها در زمان اردوغان نصیب مردم ترکیه شده است. حزب اسلام گرای اردوغان ترکیه توانست، پس از یک جهش قدرتمند فضای تازه یی را در ترکیه بوجود آورد که از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با گذشتۀ ترکیه تفاوت فاحشی دارد. حالاحزب توسعه و عدالت در آن آرام، آزاد و با قوت نفس می کشد و با نیروی خستگی ناپذیر در آن کشور قامت آرایی دارد. اکنون مودل حکومت حزب توسعه و عدالت در ترکیه نماد خوبی برای نهضت های اسلامی پسااسلام گرادر کشور های مانند ترکیه و غیر آن می باشد. این آغازی جدید برای ترکیه است که هنوز هم دشواری هایی در پیش رو دارد و برای فتح باب های آن تا رسیدن به حکومت نمادین مردم سالار باید جد جهد بیشتری نماید. برای رسیدن به آن آمادۀ آزمون های دشوارتری بوده تا با کار های عملی و واقعی دراز راۀ رسیدن به همچو حکومت را موفقانه طی نماید. 

به همین گونه بهار عربی نفس تازه یی در روح اسلام گرایان جهان دمید و تحت رهبری جنبش های بالنده و پیشرو عربی به موفقیت های جدیدی نزدیک شدند. بهار عربی در واقع مودل دیگری از اسلام گرایی را به جهان معاصر ارایه نمود. این مودل تفاوت هایی با مودل ترکیه دارد؛ زیرا بهار عربی  نتیجۀ انقلاب ها و رستاخیر ملت های عرب در برابر حکام مستبد این کشور ها رخ بنمود و در نتیجه انقلاب مردمی در کشور های تونس، لیبی و مصر و تحولات دموکراتیک در کشور های یمن، بحرین و اردن یکی پی دیگر بوجود آمد. اسلام گرایان در این کشور ها در نتیجۀ انتخابات دموکراتیک به قدرت رسیدند. ممیزۀ مهم اسلام گرایان پس از بهار عربی رویکرد های دموکراتیک آنان بود که در رقابت آزادانه با گروه های لیبرال و لاییک به قدرت رسیدند. تحمل و سازگاری یکی از ویژه گی های آنها بود که از هر نوع برخورد مسلحانه بر سر قدرت با یکدیگر خود داری کردند. این جریان هر چند با دشواری های متفاوتی در کشور های شان مواجه اند و فقر و تنگدستی و بیکاری های خطرناک در جهان عرب از جمله دشواری هایی اند که اسلام گرایان تازه به دوران رسیده را در تنگنا های آزمونی قرار داده است. این دشواری ها سبب شده تا گروه های لیبرال و لاییک شکست خورده در کشور هایی چون مصر و تونس با راه اندازی تظاهرات و اعتصاب ها مشکلاتی را برای حکومت های شان بوجود آورند. چنانکه حوادث جاری در مصر و تونیس برخاسته ازاین دشواری ها است. این کشور ها وارث فقر، بیکاری و ده ها مشکل اقتصادی هستند که از زمامداران ساقط شدۀ عربی برای آنان به میراث مانده است. اسلام گرایان تازه به قدرت رسیده در جهان عرب با وجود تندی های گذشته، در برابر حوادث جاری کشور های شان از حوصله و صبر کار گرفته و با وجود دشواری های فراوان در برابر خواست های مردم شان انعطاف نشان میدهند. اسلام گرایی مودل بهار عربی دشواری های متعددی در پیش روی دارند و ناگزیر اند از کوه و کتل دشواری های کشور های شان یکی پی  دیگر عبور کنند. برای عبوراز مشکلات و پاسخ  دادن به نیاز های مردم، ناگزیر اند تا در برابر خواستهای مردم شان انعطاف بیشتر نشان بدهند. در غیراین صورت به مقاومتهای بیشتر مردمی مواجه شده و شاید هم  منجر به سقوط شان گردد. هرگاه سقوط هم نکنند، با به سر رسیدن زمان ریاست جمهوری شان شانس دوباره به قدرت رسیدن را از دست خواهند داد. زود به قدرت رسیدن اسلام گرایان در جهان عرب در واقع شانس های آینده را برای آنان محدود گرانیده است . این ها که بعد از انقلاب به قدرت رسیدند، در برابر موجی از خواست های تازۀ مردمان شان قرار گرفتند که پاسخ گفتن براین آنان ساده نیست . از این رو برای قامت راست کردن در برابر خواست های معقول مردمان شان مجال اندکی دارند. از این رو اسلام گرایی مودل بهار عربی با دشواری هایی رو به رو هستند که به کلی متفاوت از مودل ترکیه است. مودل ترکیه در کشوری لاییک با دشواری های دینی دچار است که کمتر اقصادی است و اما اسلام گرایان مودل عربی بیشترین دشواری ها را از ناحیۀ فقر و عقب مانی های اقتصادی باید متحمل شوند. یه همین گونه اسلام گرایی مودل عربی برای به تجربه گرفتن حکومت دینی با دشواری هایی رو به رو هستند که با مودل ترکیه از بسیاری جهات فرق دارد. مودل عربی تازه نظام های مردم سالاری را به تجربه گرفته اند و با پیشامد های جدید دموکراسی مواجه اند و ناگزیر اند تا ازخم و پیچ های آن عبور کنند و بالاخره به پختگی برسند؛ اما مودل ترکیه در جامعه یی مودل حکومت منحصر به خود را تجربه می کند که از لحاظ دموکراسی به پیشرفت هایی رسیده و تجربۀ پیشینه یی از دموکراسی دارد. هرچند دموکراسی ترکیه هم در زیر پاشنه های نظامیان این کشور فرصت های خوب قامت آرایی را از دست داده است؛ اما هرچه باشد، باز  هم تجارب زیادی از نظام  های دموکراسی را پشست سر گذاشته است. این شرایط تاحدودی به نفع اسلام گرایان ترکیه تمام شده و بخشی از دشواری های آنان را کاهش داده است. از این که اسلام گرایان ترکیه در بطن نظام لاییک ترکیه بوجود آمده اند، با توجه به شناختی که از جامعۀ خود دارند، ظرفیت ها و مهارت هایی خوب تری در آن برای رفتن در جادۀ دموکراسی و رقابت با رقبای سیاسی شان را دارند.

هرچه باشد هر دو مودل سفر در جاده یی را در پیش گرفته اند که بالاخره باید به منزل مقصود برسند. هر دو مودل با روش متفاوت حکومت مردم سالاری را به تجربه گرفته  اند که حکومت دینی را در دوران پسااسلام گرایی به آزمون گرفته اند که هر یک به آزمون های متفاوتی مواجه هستند. در این میان آنچه مسلم است، این که رویکرد هر دو مودل از شماری جهات با یکدیگر شباهت هایی نیز دارند. هر دو با اسلام گرایی گذشته و با شعار های غیر عملی و تند صد در صد حکومت اسلامی بریده اند و احساسات دینی را به عقلانیت دینی مبدل کرده اند. به همین گونه آرمان گرایی ها را به واقعیت گرایی ها و به جای رفتن به جادۀ افراط و تفریط، جادۀ  اعتدال را بگزیده اند. گزینش جادۀ اعتدال با قوت عقلانیت میزان پیشرفت فکری آنان را به نمایش گذاشته است.

هر دو مودل به نسبت به نبود تجربۀ قبلی از حکومت دینی و نبود تجارب کافی برای ساختن یک حکومت مردم سالار که هم پاسخگوی نیاز های دینداران و هم پاسخگوی کامل گروه های مدنی ولیبرال باشد، سبب شده تا هر دو مودل به دنبال آزمون های جدید بروند. چرخش اسلام گرا ها از مبارزات خشونت آمیز و وارد شدن به جریان های نرم دموکراسی، از طریق مبارزات مدنی و گاهی هم در صورت ضرورت نافرمانی های مدنی، این امید واری را بوجود آورده است که این حرکت نوین می تواند، بر دل های توده ها بیشتر جنگ زده و هم نوعی تحمل فرهنگی را برای همسویی گروه های مدنی و لیبرال بوجود آورده است. هرچند عبور از فراز و فرود های موجود تا رسیدن به کرانه های نافرمانی های مدنی سازمان یافته هنوز فرسنگ ها  فاصله مانده است؛ زیرا حکومت های استبدادی و خشونت گرا در جهان اسلام، به گونه یی عوامل خشونت آفرینی و رویکرد های خشونت آمیز هستند. از سویی هم حرکت های سازش ناپذیر و خشونت آمیز اسلام گرایان با شعار های تند صد صد درصد حکومت اسلامی چنان از  محک آزمون ناکام بدر شد و برای مسلمانان چند درصد هم کاری نکردند، بدتر از آن بیشتر از 95 درصد سر و دست و پای اسلام را بریدند و اسلام عزیز را ذبح شرعی نمودند. آنچه در عمل از این شعار ها بیرون بدر شد، همانا غارت های افسانه است که وقار ایمان داران و شکوۀ اسلام را به زمین زدند. این رویکرد اسلام گرایان، دراز راۀ رفتن به سوی حکومت دینی مردم سالار را برای اسلام گرایان جدید دشوارتر گردانیده است. از این که اسلام گرایان، اسلام را دینی چماق بر دست و شمشیر بر شانه معرفی کرده و انتحار و خود کشی های بی رویه را عملیات های استشهادی و هدفمندانه عنوان کرده اند. این اسلام چماق بدست و شمشیر بر کف ، تمامی سیما های عدالت گستر و انسان پرور را که قلۀ دموکراسی واقعی و مردم سالار است، از خاطره ها پاک کرده است . شاید از این جفایی بزرگتر بر اسلام نباشد که اسلام گرایان زیر نام دفاع از اسلام چهرۀ واقعی دین را مغشوش گردانیده اند و هویت دین را به بحران کشانده اند. بدون تردید بحران هویت از هر رنگی باشد، خطرناک تر از هر بحرانی است؛ زیرا بحران هویت چنان گسستگی ها را در عرصه های فکری و فرهنگی بوجود می آورد که قرار جامعه را به کلی می رباید. این دشواری ها دست به دست هم داده و طرق رسیدن به حکومت دینی مردم سالار را که بتواند بدیل های تازه در عرصه های  حقوق بشری و قوانین مدنی ارایه کند، خیلی دشوار و آزمون بردار گردانیده است. این دشواری ها چنان گرانسنگ و پرحجم اند که حتا مانور های تبلیغاتی اسلام گرایان تازه را عقیم گردانیده است. تردیدی نیست که متفکران دوران اسلام گرایی با تشخیص رنج ها و دشواری های آن روز جهان اسلام نسخۀ فکری – سیاسی جدید را برای مبارزه با استعمار و استبداد ارایه کردند که بیشتر بار ایده ئولوژیک داشت و اما اهداف انسانی را برای رسیدن به یک حکومت دینی دنبال می کردند که با تغییر شرایط وتحول زمانی، افکار آنان بوسیلۀ رهروان شان تحریف شد . هرگاه بیشتری از آنان امروز در قید حیات می بودند، بصورت طبیعی اندیشه های خویش را در حوزه های مختلف مورد بازنگری قرار میدادند؛ زیرا آنان از تفکر دینامیک و متحرک نسبت به دین برخوردار بودند و دین را از زوایای بزرگتر نگاه می کردند که با تغییر شرایط وتحولات سیاسی و اجمتاعی جهان با رویکرد های بازنگرانه طرح ها، راهکار ها  و اندیشه های جدیدتر برای حل دشواری های جهان اسلام ارایه میکردند و از ایجاد خلای موجود  در اسلام گرایی می کاستند. 

 رویکرد های افراطی و ناشیانه اسلام گرایان ، اسلام گرایان جدید را در برابر انبوهی از دشواری ها قرار داده و حتا هراس وارد کردن اتهامات شرک و تکفیر را بر آنان از سوی اسلام گرایان تندرو فراهم گردانیده است.  هرچه باشد، حرکت جدید نباید عقلانیت دینی و مدنی را از دست بدهد و باید از فرصت های جدید استفاده های عظیم نمایند تا دست کم فضای اختناق دینی را بگشایند و با چیدن شرک، اوهام و خرافات از بساط دین، دست کم ارزش هایی از دین را هرچه با شکوه تر در یک حکومت دینی مردم سالار و پاسخگو به تمام اقشار جامعه و گروه های مدنی و سیاسی تمثیل نماید.

 

منابع و رویکردها:

1 -  http://www.semerdis.blogfa.com/post-4.aspx

2 – ویل دورانتف تاریخ تمدن، جلددوم – یونان باستان، تهرانتشارات علمی و فرهنگی ، 1359

3 – پایگاۀ اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت ، بخش فلسفۀ یونانیان

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2489289

 


March 10th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي